گزارش کلی از جلسه پیش کرسی
تلقی من از پیش کرسی این بود که مثل پیش دفاع رساله های دکتری باید به طور عمده، ناقدان ایرادات و سئوالات مربوط به نظریه را مطرح کنند تا این که من آنها را برای جلسه کرسی که به منزله جلسه دفاع رساله های دکتری است، تدارک کنم. به همین منظور من با این که 30 دقیقه برایم اختصاص داده بودند که نظریه ام را معرفی کنم، تنها از 20 دقیقه آن استفاده کردم تا مجال بیش تری برای نقد ناقدان محترم باشد؛ اما بالاخره من نفهمیم که فلسفه این پیش کرسی چه بود. چون بعد از اتمام جلسه به من گفتند: مقرر شد، من ایرادات و سئوالات ناقدان را به صورت مکتوب پاسخ دهم و آنگاه داوران محترم راجع به راهیابی نظریه به کرسی تصمیم گیری کنند که آیا می تواند این نظریه به آن راه بیابد یا نه.
من احساس می کنم، یک مقداری این روند مشکل دارد. چون بالاخره آنها چه تصمیمی می خواهند بگیرند؟ اگر با ملاحظه پاسخ ها و عدم اقناع آنان نظریه را مردود بشمارند، این نباید مربوط به جلسه پیش کرسی باشد. این می تواند در همان جلسه کرسی انجام شود. اگر از ملاحظه پاسخ ها به اقناع برسند و نظریه ام را مقبول تلقی کنند، پس دیگر چه نیازی به جلسه کرسی خواهد بود؟ آیا جلسه کرسی تشریفاتی خواهد بود؟
به هر حال، من همان گزارشی را که در پست های قبلی آوردم، ارایه کردم و آنگاه ناقدان حدود 1:30 ساعت یعنی دو برابر و نیم نسبت به وقت من به طرح ایرادات خود بر نظریه پرداختند. این در حالی بود که نمی بایست، بیش از 40 دقیقه سخن بگویند. البته اصل آن 30 دقیقه بود و با 10 دقیقه ای که من به ایشان اختصاص داده بودم، 40 دقیقه می شد. به هر حال متولیان امر، عدالت را در وقت عادلانه پیش بینی کرده بودند؛ اما در اجرا به این جانب اجحاف شد. شش نفر ناقد به جان من افتاده بودند و کلی ایراد مطرح کردند، بدون این که به من مجالی برای پاسخ گویی بدهند. البته شاید این که داوران محترم تصمیم گرفتند، من بتوانم به صورت مکتوب پاسخ بدهم، به جهت رعایت عدالت بوده است.
ایراداتی که ناقدان محترم مطرح کردند، بر پایه ذهنیات و پیش فرض های خودشان بود و تقریباً همان مشکلاتی را داشت که من در گزارش خودم پیش بینی کرده بودم. چیزهایی را از لوازم نظریه می شمردند که هیچ ملازمه ای با آن نداشت؛ نظیر: عدم جاودانگی قرآن، راه یافتن باطل به قرآن، محدودیت معانی قرآن به منطوقاتش، کنار نهادن سنت و اهل بیت(ع). یا با چیزهایی بر بطلان نظریه ام استدلال می کردند که صحت آنها ثابت نیست؛ نظیر: وجود اعجاز علمی در قرآن، نیازمندی به ائمه(ع) در تفسیر یعنی کشف مراد آیات قرآن. در بسیاری از موارد نیز به مرادات و مکنونات ذهنی من واقف نبودند و با اتکای به ذهنیات خودشان نظریه ام را تفسیر و نقد می کردند. برای مثال من گفته بودم که مرادم از تفسیر، صرف کشف مراد است؛ نه بیش از آن، اما آنان از تفسیر مفهومی بیش از آن را مقصود داشتند و بر همین اساس می گفتند که پس نقش ائمه اهل بیت(ع) چه می شود.
به هر حال گذشت و بعد از اتمام سخنان ناقدان محترم، داوران به طرح چند پرسش پرداختند و بعد یک ربع به من فرصت دادند که من به آن سئوالات و ایرادات پاسخ دهم. من هم تنها توانستم به سئوالات داوران به اجمال پاسخ بدهم، بدون این که توانسته باشم، ایرادات و سئوالات ناقدان را پاسخگو باشم.
در هر حال، من به نوبه خود از تمام دست اندرکاران کرسی های نظریه پردازی تشکر می کنم که چنین موقعیتی را فراهم می کنند تا به طرح نظریات نو بدون هرگونه حاشیه های سیاسی و تعصبی و تکفیری پرداخته شود. این جلسات اگر هیچ فایده ای نداشته باشد، این فایده را دارد که لااقل یک فضایی را برای تنفس علمی و تنقیح و تکمیل نظریات جدید فراهم می سازد. من اگر چه این سئوالات و ایرادات برایم تازگی نداشت و کراراً شنیده بودم و پاسخ داده بودم؛ اما به هر حال، بی فایده نبود تا این که ببینم بعد چه می شود.